روزانه های من
من و شیطونیامروزانه های من
من و شیطونیامشاید روزنوشت آخر.................
سلام...........
دلم خیلی گرفته و فکر نکنم حالا حالاها حالم خوب بشه............
هادی بهم گفت داره ازدواج میکنه
دلم از دستش خیلی شکسته,از دی پارسال تا حالا یه شب راحت نخوابیدم
همش دلتنگی همش اشک ...............
پیش مینا و عادله دوس ندارم ناراحت باشم چون نمیخوام اونا هم ناراحت بشن
یا بگن الهام همش ناراحته و دم از غصه میزنه
دردمو تو دل خودم نگه میدارم و سعی میکنم پیش اونا شاد باشم
خدایا هادی چرا اینکارو کرد؟
من صادقانه حرفمو بهش زدم اما اون فقط منو پا در هوا نگه داشت............
فقط سکوت.وای که دیوونه میکرد منو با این سکوتش..........
حسودیم نمیشه از اینکه داره ازدواج میکنه اما به شدت ناراحتم
از اینکه منو سر کار گذاشت
چند وقت بود رفتارش خیلی باهام خوب شده بود
فکر میکردم بالاخره حرفشو میزنه آخرشم زد اما چه زدنی؟منو داغون کرد این حرفش
گرچه در حقم بد کرد اما بخشیدمش
هادی حسرت خیلی چیزا رو تا آخر عمر به دلم گذاشتی
دوس داشتم بغلت کنم و سرمو بذارم روی شونت و های های گریه کنم
دوس داشتم بلند بگم دوست دارم
دوس داشتم دستاتو بگیرم
دوس داشتم بهترین ثانیه ها رو برات رغم بزنم اما قسمت نبود
میگن دعای عاشقا رو خدا قبول میکنه
منم هم عاشقم و هم دل شکسته
خدایا به حق سیدالشهدا هادی منو خوشبخت کن
خداجون نذار هادیم حتی یه ثانیه هم رنج و سختی بکشه
خدایا همسرشو همیشه براش سالم و شاد نگه دار و عشقشو به اون هر ثانیه بیشتر از ثات-نیه قبل بکن
آمین.............
اخبار جدید..........
سلام
اخبار جدید
1-تمام درسامو تر زدم............
2-مینا و عدله هموضیتشون خرابه اینقدر ناراحتم
3-از چهار شنبه میرم کلاس نقشه کشی با کتیا...............
4-اعصاب ندارم خفن..............
5-با هادی بالاخره یه کم راحت تونسم حرف بزنم حالا تاببینم خدا چی میخواد
6-واسه امیر شلوار لی خریدم خیلی نانازه خودم دلم خواست..........
7-فرزانه هم منو کشت تا براش یه کفش خوب پیدا کنم آخه نه تپله هیچی تو پاش نمیره
8-فعلا هیییییییییییییییییییچی
من برم تا بعد راستی این بلاگ اسکای خیلی اذیت میکنه باز نمیشه اگه خواستین بهم سر بزنین بیاین توی اون یکی وبلاگم اینم ادرسش http://elham-tanhaye-tanha.blogfa.com
سلاااااااااااااااااااااااااام
سلام به همه ی دوستای گلم.............
حالتون خوبه؟
بابت این وقفه ی چند وقته شرمنده,درگیر امتحانام بودم و نمیشد زیاد بیام تو نت.از امشب دیگه کلا وقتم آزاده و راحت تر میتونم بیام سر بزنم و روزنوشت بذارم.
همونجور که میدونین یه وبلاگ دیگه توی بلاگفا ساختم چون اونجا امکاناتش بیشتر از بلاگ اسکای هست و میشه خیلی کارا کرد
ولی اون یکی وبلاگ رو متاسفانه 2 تا از همکلاسیای پسرم ادرسشو دارن بنابراین نمیتونم اونجا از دانشگاه و مسائل خصوصیم بنویسم
این وبلاگ میشه مال مسائل دانشگاه و حرفای دلم و اون یکی وبلاگ هم مربوط به مسائل روزمره ام میشه.......
ممنون میشم به هر 2 تاش سر بزنین 
فعلا تا شب بای بای عاشخ همتونم.............
دوباره..............
دوباره پشت پنجره...
هجوم بغض حنجره...برای تو نوشته ام...
و با غمی سرشته ام...و اشک بیصدای من...
و عشق تو به پای من...نگاه من ، نگاه تو...
تروخدا...برو ! برو !و شاخه های زرد غم...
کنار من به پیچ و خم...ستاره های آرزو...
دوباره گرم گفتگو...
دوباره بوی نسترن...
و ساعت حزین من...صدای من ، صدای تو...و دست آشنای تو...و پیچک شکسته ام...و آسمان راز من...
و آخرین نیاز من ...
و سایه های خسته ام...
به اشک من نظر نکن...
نگاه ِ پشت سر نکن...دوباره نه ! به من نگو!
از این مسیر روبه رو ...
دیر نشده برای تو...
تروخدا...برو ! برو !...