روزانه های من

من و شیطونیام

روزانه های من

من و شیطونیام

من


زندگی بی آرزو خالی ست ؛ من خالی شدم


مثل شبتابی که تابیدن فراموشش شده

چشم من چندی ست خوابیدن فراموشش شده


هیچکس هم علت بی خوابی ام را درنیافت

راز این دلتنگی و بی تابی ام را درنیافت


کس نمی فهمد مرا جز آنکه در خود گم شده ست

یا خیابانی که مالامال از مردم شده ست


ظاهراً خوشحالم اما از درون خوشبخت نه !

زندگی باید که جدی باشد اما سخت نه !


در بساطم تحفه جز شعر و جنون موجود نیست

معبدی سیارم اما هیچکس معبود نیست


زائری ناآشنا در معبدی ویران شده

با سری از شدت اندوه آویزان شده


من غریبم ! از دیار قبر و تابوت آمدم

از بخارِ سمی گوگرد و باروت آمدم


من غرورم را فقط وقت شکستن دیده ام

در درون خود دری در حال بستن دیده ام


گرچه گاه اهل یقین گاهی مردد می شدم

هر چه هستم ؛ من همان هستم که باید می شدم !!!

اینجا ایران است

عجایبی که فقط در ایران می توان دید





ادامه مطلب ...

اینو برای دلم نوشتم

وقتی که دیگر نبود
من به بودنش نیازمند شدم
وقتی که دیگر رفت
من به انتظار آمدنش نشستم
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتم
وقتی که او تمام کرد
من شروع کردم
وقتی که او تمام شد
من آغاز کردم
چه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است

مثل تنها مردن....

روزانه 12

سلام عسیسای خودم.خوفین؟

من خوب نیسم

توجه کردین عصرای جمعه خیلی دلگیره؟

وای که متنفرم از این دلگیری و دلتنگی,دیشب تا ساعت 3:30 بیدار بودم بدجوری دلم گرفته بود

نشسته بودم توی حیاط آسمونو میدم,اونقد ستاره بارون بود

وای خدا من چمه آخه؟

1 تیر امتحانام شروع میشه هیچی نخوندم

هی میگم از امروز میخونم اما واییییییییییییییییی که نمیشه

..............................................

از فردا میرم سالن مطالعه,اونجا حداقل چشمم به 4 نفر میفته که دارن میخونن و جو میگیرتم و منم یه خرده از این تنبلی و کسل بودن در میام

راستی قراره ایشالا برم گارگاه آموزشی واسه هواپیمای مدل,هزینه اش 300 تومن میشه

فعلا که کفگیرم ته دیگه,ایشالا خدا خودش جور میکنه برم

خیلی از ساخت هواپیما مدل خوشم میاد

توی دانشگاه خودمون که ماشالا عند زحمت کشی هستن کلاسای درسی رو هم دیگه توی رو در واسی میمونن که میذارن,دیگه کارگاه و .......... پیشکششون.

صبح با فرزانه دعوام شد,اه اصلا اعصاب برای من نمیذارههر روز یه بهانه جور میکنه برای دعوا

دیگه خسته ام کرده,نه خیلی کم از بقیه چیزا اعصابم خرده حالا اینم شده سر جهازیه من.......

میگم من برم یه چایی بخورم و بشینم سر درسم ببینم چی میشه؟

فعلا بای بای گلای من..........

روزانه 11

سلام به همه

خوفه حال و احوالتون؟

من خوفم خداروشکر

این چند وقته بدجور حالم گرفته بود

هم برای امتحانا هم برای اینکه برام خواستگار اومده و خب نمیتونم هادی رو به همین راحتی فراموش کنم

موندم بین 2 راهی

از یه طرف اون خواستگارم مورد بدی نیست و از یه طرف دیگه همچین ته دلم ازش خوشم نمیاد

یعنی نه اینکه بدم بیاد ها,نه اصلا.

میگم کاش هادی آدرس این وبلاگو پیدا میکرد و میومد حرفامو میخوند

رو در رو که نمیتونم بهش بگم

حداقل اینجوری میفهمید هنوزم دوسش دارم

امروز به مینا گفتم هادی رو دوس ندارم اما نمیدونم چرا حالا که فکرشو میکنم میبینم هر جور هم باشه هنوز دوسش دارم

عادله با نینی(محمد) یه هفته بیشتر حرف نزدن و بعد بهم زدن.یعنی عادله به محمد گفت خداحافظ,اونم که انگار از خدا خواسته,تا اینو شنید دیگه به عادله نه زنگ زد و نه پیام داد


مینا هم فکر کنم هفته قبل 3 شنبه بود که عشقشو دید

پسره مهندسی برق میخونه

خوشتیپه.مینا هم دوسش داره

.......................

راستی زهرا ثانی داره میره قاطی مرغا...............................

میبینین تورو خدا؟ترشیدم رفت

اییییییییییییییییییییی هادی بمیری با این کارات

خیلی مغروره اه اه اه


شوهر زهرا ثانی توی اداره آگاهی هست نمیدونم سروانه چیه؟

اما میگه پسر خوبیه.اسمش ابولفضله اما سنشو نمیدونم


خلاصه انکه این چند روز کلا قاطی داشتم اونم بدجور


امروزم میان ترم فیزیک دادم

بد نبود امتحانش آسون بود از 6 نمره 5 میشم

نمدونم چمه؟خوابم هم میاد نافرم آخه دیشب ساعت 4 صبح خوابیدم دیگه چشمام اینجوری بود از خواب

راستی بچه ها لطفا,خواهشا در مورد این خواستگارم نمیدونم چه کنم؟کمکم کنید  ممنون میشم

قربون همتون باااااااااااااااااااااااای

منتظر نظراتون هستم که کمکم کنید

هر چی باشه شما همسن و سالای منید و دوس دارم ازتون کمک بگیرم

بای عسیساااااااااااااااااااااااااااام