روزانه های من

من و شیطونیام

روزانه های من

من و شیطونیام

روزانه4

سلام قند عسلام چطوره حال و احوالتون؟ من که خوبم خدارو شکر.ببشخید که این چند روزه نشد بیام سر بزنم به وبلاگ.چه کنیم دیگه معروفیته و هزار دردسر()این چند روز همه چی اروم و خوب بود امتحان استاتیک داشتم بدک نبود خفن تقلب کردیم با عادله و اینا.یه پسره تو کلاسمون هست اسمش هادی هست.اینقد الکی افه میاد هر کی ندونه فکر میکنه دانشگاه MIT درس میخونه یه پسره دیگه هم هست اسمش محمده.عادله عاشقشه()اگه بفهمه بهتون گفتم الهام این شکلی وشه سر جلسه عادله میگفت حالا از شانس گند من این پسره میاد میشینه جلوم. آقا زد و از شانس عادله این پسره اومد نشست جلوش.عادله قشنگ این شکلی شد اونقدر بهش خندیدم که نگووووووووووووووووووووو. سر جلسه هم که پوست استادو کندیم از بس جواد بازی دراوردیم بیچاره هی میومد راهنمایی میکرد ما هم عین اینایی که سوادندارن از دهات اومدن نگاش میکردیم اخر سر شاکی شد جوابو داد بهمون.اونقدر خندیدیم که سرم خورد تو دیوار.راستی از دانشگامون یکشنبه عکس میگیرم میذارم از فردا هر شب اپ میکنم خوشحال میشم سر بزنید بهم.راستی سوگل جونم یه دنیا ممنونتم فعلا بای عسلام


روزانه3

سلام به همه خوکشلامچطوره حال و احوالتون؟                                                           من خوبم کسی که حال مارو نمیپرسه.افسرده شدم رفت.خوب نامردا یه سر بزنید دیگه اههههههههههه.جونم واستون بگه که سه شنبه خبر خاصی نبود صبح ساعت 7 پاشدم و رفتم سراغ کارام و مثل کوزت کار کردم تا ظهر(زندگی من اصولا با کوزت شباهت عجیبی داره همش کاررررررررررررر خوب خسته شدم)خلاصه ناهار پلو ماش و کوکو سبزی درست کردم با سالاد کاهو البته قرار بود با عادله و اینا بریم کوه اما نشد چون مینا شب قبلش اس داد که سه شنبه واسه ناهار جایی دعوتن و نمیشه بیاد منم که آروممممممممممممممممممممم بهش با ملایمت اس دادم که باشه مشکلی نداره(این مشکلی نداره تکیه کلام نفس الهامه)خلاصه اینکه سه شنبه نشد و افتاد واسه چهارشنبه,شب خوابیدم وصبح کله سحر بیدار شدم و کلی ارایش و این چیزا و یه 40 تا روسری عوض کردم تا بالاخره یه شال لیمویی داشتم سرم کردم و از خونه زدم بیرون.میخواستم اون روسری قرمزه رو که با امیر خریدم سرم کنم ام یه همسایه داشتیم دوشنبه فوت شده بابام گفت زشته سرت نکن حالا میگن دختره مراعات نمیکنه(بد بختی دارم من تو این کوچه,واسه فوت مامانم هر کدومشون یه قری اومدن و من هیچی نگفتم که حرمتشونو نشکنم اونوقت الان واسه یه پیرزنه 80 ساله باید کوتاه بیام و مراعات کنم اهههههههه)بگذریم ساعت 9:30 بود که رسیدم ترمینال صفه یه 5 دقیقه بعد مینا و خواهرش سامیه رسیدن زنگ زدم  به عادله گفتم کجایی؟گفت خونه.تا 10:20 صبر کردیم تا بیاد اما...............ساعت10:25 اس داد که من با بابام  میرم صفه شمام خودتون بیاین.(ای خدااااااااااااا)خلاصه ما رفتیم و کلی هم اونجا نشستیم تا عادله و عارفه هم رسیدن.بعد از کلی ماچ وموچ راه افتادیم رفتیم بالا.منم گشنم بود در حد لالیگا اما روم نمیشد بگم واستین من یه چیزی بخرم.بیخیال شدم ورفتیم بالا.تو راه 5تا پسر افتادن دنبالمون عادله که داشت سکته میزد بهش گفتم بابا نترس فوقش زر زدن یه مشت و لگد نثارشون میکنیم اما مگه گوشش بدهکار بود؟کم بود سکته کنه پسرا اودن کنارمون و منم یهو یه چشم غره خرکی رفتم بیخیالمون شدن و رقتن,کلا دیروز خوش گذشت.صفه پر مسافر بود جا همه خالی,الانم که اومدم کافی نت و دارم مینویسم,راستی دلم واسه عخشم تنگیده نیستش هی لوله گاززززززززززززززززززززززززز,فعلا باید برم فعلا تا 14 فروردین.دوستون دالم بای بای.......................................

روزانه2

سلام به همه عسلیاااااااااااااااااااااااااااااااااااااام چطوره حال و احوالتون؟          من خوبم خیلییییییییییییییسال نو همتون مبارک.این چند روزه حسش نبود بیام کافی نت اپ کنم.امیر که اون دفعه نذاشت مثل جوجو ادم واسه جیجرام حرف بزنم هی میگفت وخی  بریم اه اه اه همش به من ضد حال میزنه کلی واسه ساختن وبلاگ ذوق کردم اونوقت زد تو ذووووووووووووووووووووووووقم.بیخیال حالا که نیست.خوب جونم بگه این چند روزه خبری نبود همه چی ارومه من چقدر خوشبختم(بسه بابا خالی نبند) بفرما وبلاگ هم با من دعوا داره......................هی لوله گاززززززززززز   خوب داشتم میگفتم.این چند روز همش پا تلویزیون پلاس بودم پریروز هم با امیر ول شدیم بیرون من از فلکه شهدا یه روسری قرمز خوکشل خریدم امروز هم با فرزانه دعوا کردم.هی رو اعصابم راه میره منم که حسااااااااااااااااااااااااااس زدم فکش پیاده شد(نه بابا من خوبم خشن نیستم)راستی یه خبر:فردا با عادله و ما بقی بر و بکس میریم کوه صفه جای قشنگیه دلتوووووووووووووون کباب  حالا چجوری مخ بابا رو کار بگیرم که گیر نده واسه رفت و برگشتنم؟ نمیدونم بالاخره یه جور گولش میزنم(نقشه خبیثانه وکشم توووووووووووپ)میگما من باید برم از بع از 14 فرروردین هر روز میام    تورو خدا سر بزنید به من.گناه دارما افسرده میشم میرم معتاد میشم فعلا بای بای عسلای خودم ..............................................................

روزانه۱

  • سلام این اولیشه:اسمم رو توی ان وبلاگ رها انتخاب کردم چون دلم میخواد از همه چیز فارغ باشم اما نمیشه.دانشجوی ترم 2 ام ساکن نصف جهان. یه  خواهر دارم به اسم فرزانه و یه داداشی به اسم امیر دوست جون جونیام عادله و مینا ومرضیه هستن کلا زندگیم بدک نیست باز خداروشکر هی لوله گازززززززززززززززززز{این همون هی روزگار خودمونه}مامانم 2 سال پیش  فوت کرده وحالا من وبابایی وامیر و فرزانه با همیم خلاصه جونم واستون بگه که ابجیتون عاشق شده و ددی جون هم خیال شوور دادنشو نداره اشکککککککککککککککککککککککک چیچار چنم به نظر شوما؟ میگما امیر بدجور چپ چپ به ما مینگرد فکر کنم باید برم فعلا بای بای راستی عید همتون مبالکککککککککککک