سلا عسلام خوفیییییییین؟ این چند روزه به دلیل گشادی نیومدم آپ کنم.راستش حالم اصلا خوش نبود.گلوم درد میکنه خفففففففففففففففففففففففففن
.امروز قرار بود این استاده امتحان بگیره اما چه امتحانی گرفت ماشالا؟فقط بلده از زیر کار در بره البته همچی بدم نشدا چون من هوچی نخونده بیدم و یه 2 متر تقلب نوشتم اما رنج بی حاصل بود چون امتحان نگرفت.
امروز عادله عخششو دید ما هم از تابلو بازیاشون غش کردیم از خنده
..........عادله 4 تا کاغذ گرفته بود دستش میگفت من برم ازشون کپی بگیرم میدونید چرا؟چون اون پسره واستاده بود اونجا.عادله هم شیرجه رفت طرف دفتر تایپ وتکثیر.کلی اونجا با پسره نگاهای مورد دار رد و بدل شد(وای وای وای وای)ما هم که اصلا نگاه نکردیما
سرمون زیر بود جون شکممون باور کنید ما ندیدیم........... بعدش اومدیم تا دم در دانشگاه و یهو اتوبوسای شهرک شهید منتظری رسیدن و با کله رفتیم تو اتوبوس.نمیدونم چرا اینقدر داغ بود اونجا؟منم که سر تا پا مشکی پخیدم از گرما
خلاصه تا رسیدیم دروازه تهران با مرضیه رفتیم اونطرف فلکه تا سوار اتوبس بشیم اما کو اتوبوس؟کل راهو پیاده رفتیم و جسد شدیم آخر مسیر
بعدشم رفتیم 2تا مقنعه از فلکه شهدا گرفتیم و خداحافظی کردیم و اومدیم خونه.طرفای 3 بود رسیدم یه ساندویچ کالباس خوردم و نشستم پای کامپیوتر تا 7.دلم عجیب گرفته بود.بعدش 8:30 خوابیدم و الانم یهو بیدار شدم اومدم وبگردی.فرزانه داره غر میزنه.باید برم بای بای دوست جونام شب بخیرررررر..............